اگر روزی رسد دستم به دامانت کنم جان را به قربانت
ولی بی لطف واحسانت چگونه شوم ناخوانده مهمانت چگونه
اگرروزی رسد دستم به دامانت کنم جان را به قربانت
ولی بی لطف واحسانت چگونه شوم ناخوانده مهمانت چگونه
تومعبود منی بگذار داد ازدل بگیرم پناهم ده که برسقف حرم منزل بگیرم
تودریایی ومن تنها غریق مانده درباران توفانوس رهم شو تا ره ساحل بگیرم
اگرروزی رسد دستم به دامانت کنم جان را به قربانت